چهارشنبه ۱۲ اردیبهشت ۰۳

ارائه خدمات قاليشويي در تهران

قاليشويي موشها

۶۰ بازديد

فرش موشها كثيف شده بود. خيلي كثيف. بايد حتما شسته مي شد. موشها مي خواستند خودشان آن را در حياط خانه شان بشويند. اما وسايل لازم را نداشتند. آنها مجبور بودند وسايلشان را از لابلاي وسايل توي انبار آدمها پيدا كنند. موشها دنبال چيزي مي گشتند كه از آن به عنوان فرچه استفاده كنند.

آنها گشتند و گشتند تا بالاخره يك مسواك كهنه پيدا كردند. موشها خوشحال شدند چون مسواك مثل يك فرچه ي دسته دار است. البته دسته ي آن كمي بلند است ولي عيبي ندارد.

قاليشويي پارو هم مي خواهد. حالا موشها بايد يك پارو پيدا مي كردند. آنها يك كارد آشپز خانه پيدا كردند. اما مامان موشه دعوا كرد و گفت اين وسيله ي خطرناكي است به درد ما نمي خورد. 

 

مقالات بيشتر بخوانيد: قاليشويي در ميرداماد

 

موشها كارد را سرجايش گذاشتند و باز هم گشتند. اين بار يك كف گير پيدا كردند. كف گير براي بچه موشها بزرگ بود اما عيبي نداشت بابا موشه زورش زياد بود و مي توانست از آن استفاده كند.

حالا فقط يك ظرف لازم بود تا در آن كف درست كنند. مامان موشه يك لنگه كفش چرمي پيدا كرد. بابا گفت همين خوب است چون آب از آن بيرون نمي رود مي توانيم در آن كف درست كنيم و روي فرش بريزيم . كفها كه آماده شدند مامان و بابا فرش  را كفي كردند. بچه موشها دوست داشتند توي فرش شستن شركت كنند. اما مامان موشه دعوا مي كرد.

باباموشي گفت عيبي ندارد. بعدا مي روند حمام و تميز مي شوند. با اجازه ي بابا، بچه موشها هم در شستن فرش كمك كردند. اما حسابي خودشان را خيس كردند. حالا شدند موش آب كشيده. آب از همه جايشان مي چكيد.

فرش شستن تمام شد. بابا فرش را از بالاي پشت بام آويزان كرد. مامان موشه گفت خدا كنه اين آدمها دست به فرشمان نزنند. آخه اين آدمها گاهي وسايل ديگران را هم برمي دارند و اصلا خجالت هم نمي كشند!!!

 بابا گفت نگران نباش من فرشمان را جايي گذاشتم كه دست كسي به آن نمي رسد. تا حالا هيچ آدمي نتوانسته فرش موشها را ببيند. فرش موشها سه ساعت بعد خشك شد و موشها آن را از پشت بام برداشتند.

منبع:tebyan.net

 

تاكنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.